غرور
 
نفس ما
نرگس و فاطمه و سمانه و معصومه و الناز می شن نفس ما!!!
یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, :: 15:27 ::  نويسنده : نرگس

 

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود فریب میفروخت.مردم دورش جمع شده بودند هیاهو میکردند و هول میزدند و بیشتر میخواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور،حرص،دروغ وخیانت،جاه طلبی و...
هر کس چیزی میخرید و در ازایش چیزی میداد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را میدادند و بعضی ها پاره ای از روحشان را. بعضی ها ایمانشان را میدادند وبعضی ها آزادگیشان را. شیطان می خندید ودهانش بوی گند جهنم میداد.حالم رابه هم میزد دلم میخواست همه ی نفرتم را توی صورتش تف کنم.انگار ذهنم راخواند. موذیانه خندید وگفت:من کاری باکسی ندارم . فقط گوشه ای بساطم راپهن کرده ام وآرام نجوا می کنم.نه قیل و قال می کنم ونه کسی را مجبور می کنم چیزی ازمن بخرد.می بینی! آدم ها خودشان دور من جمع شده اند.جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نز دیک ترآورد و گفت: البته تو با این ها فرق میکنی. تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان آدم را نجات میدهد. اینها ساده اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب میخورند.
از شیطان بدم می آمد. حرف هایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت وگفت. ساعت ها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبه ای افتاد که لا به لای چیزهای دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم. بگذار یک بار هم او فریب بخورد.
به خانه آمدم و در کوچک جعبه ی عبادت را باز کردم توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه ی عبادت از دستم افتادو غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم نبود!! فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشتم. تمام راه را دویدم تمام راه را لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا کردم. میخواستم یقه ی نامردش را بگیرم عبادت دروغینش را در سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم.

به میدان رسیدم شیطان اما نبود. آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشک هایم که تمام شد،بلند شدم، بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم،صدای قلبم را. و همان جا بی اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم، به شکرانه ی قلبی که پیدا شده بود.



نظرات شما عزیزان:

حسام
ساعت10:57---21 آبان 1391
درود به شما، امیدوارم وبلاگتون هر روز بهتر و بهتر بشه و کم کم سایت بشه...!

در مورد غرور همین بس که به قول یه بزرگ،«انسانهای مغرور،از نظر عقل احمق ترینند!»

راستی اون بزرگ ارسطو بوده.

پیروز باشید.
پاسخ:ممنون از نظر پر بارتون.


فرشته
ساعت22:13---20 آبان 1391
امیدوارم هیچ کس دچار احساس غرور نشه .
چندتا جمله از بزرگان درمورد غرور میفرستم شاید برای شما هم جالب باشه.
1-شکست های زندگی ، درهای پیروزی را می گشاید و خودپسندی و غرور درهای پیروزی را یکی پس از دیگری می بندد .

2-وقتي خودخواهي و غرور يك فرد به صورت قانون در آمد، فانوس برداريد و در روز روشن به دنبال عدالت و انسانيت بگرديد

3-حس غرور و خودبيني در تمام مردم يكسان است؛ تفاوتش تنها در نحوه ظهور آن است.((ديل كارنگي))

4-غرور خود را نگهدار، اما براي آن زندگي نكن.((كارن استيونس))

5-سخاوت، بخشيدن بيشتر از توان است و غرور، ستاندن كمتر از نياز.((جبران خليل جبران))

6-تواضعِ بي جا آخرين حد تكبر است.((لابروير))


عمو نارنجی
ساعت19:24---17 آبان 1391
هووووم
متن قشنگی بود، بسی به فکر فرو رفتیم!
منتظر چنین پستایی هستیم...


elham
ساعت18:37---17 آبان 1391
salam. weblogetoon mobarak. dooste gole daneshgahetoon azatoon babate matalebe nazetoon taghdir mikone. aali bood! misi
پاسخ:خواهش داریم(نرگس)


فهیمه
ساعت23:15---15 آبان 1391
سلام.از مطلب قشنگت ممنونمنتظر مطالب جدیدت هستم

سعیده
ساعت17:53---14 آبان 1391
سلام , وبلاگ خیلی قشنگ و خوبی دارید. مبـــارکــه پاسخ:سلام مرسی که اومدی وبلاگمونو دیدی مطلبای بهتر و بیشتری میذاریم.(نرگس)

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 166
بازدید کل : 4548
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 75
تعداد آنلاین : 1